
جـز مـرگ از هـرچیز فکرش را کنی سیرم
شایـد به جـرم عاشـقی ایـنطـور دلگیرم
هر روز چون در امتداد بی تو بودن هاست
هرصبح که پا می شوم ازخواب، می میرم
از من خدا را شکر دوری، چون اگر بودی
حتماً تـو هـم می سوختی در سوز تقدیرم
انـدازه ی یک دیدن و مـردن بـیا پـیشم
باور بکـن آنـقـدر وقـتـت را نـمی گیرم
□□□
ایـنـقـدر از آئیـنـه هـا دورم نکن مـادر!
ایـنروزها بی او خـودم فـهمیده ام پیرم...
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۷ ساعت 0:33 توسط ذاکری
|